مهلا هدیه الهی

شغل جدید

1394/10/30 1:33
نویسنده : مرضیه
236 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم! الان ساعت 12 شب هست. داری توی ننو با دندون گیرت بازی میکنی و سر و صدا میکنی. خوابت میاد ولی نمیخوابی. منتظرم یه کمی بگذره بهت فرنی بدم و بخوابونمت چون تازه شیر خوردی. بابایی داره لالا پیش پیش میگه شاید یه نیم ساعتی بخوابی اما من میدونم نمی خوابی چشمک.

جلسات کاری پنبه ریز ساعت سه شروع میشه و تقریبا سه ساعت طول میکشه. جلسات خلوته. ورودیها کم اند اما ما بسم الله الرحمن الرحیم گفتیم و تا خود موفقیت ادامه خواهیم داد. شاغل بودن رو برای یه خانم خیلی نمی پسندم و معتقدم که باید تو خونه با آرامش به مسئولیتهاش و مخصوصا به کوچولوش برسه. اما این کار فرق میکنه چون هم پاره وقته و تعیین زمانش دست خودمونه و هم برای موفقیت باید من هم به یه نوعی همکاری کنم. یعنی اگه واجب نبود شاید شروع نمی کردم. قصد من بیشتر جلو رفتن کاره و از این بابت که میتونم مفید باشم خیلی خوشحالم.

ااما ین وسط من و تو به یه مشکل برخوردیم چون میذارمت پیش مامان و اون نمیتونه تو رو بخوابونه آخه فقط در حال شیر خوردن میخوابی. مشکلمون همینه من اونجا نگرانت میشم و خیالم اصلا راحت نیست.

قربون اون چشمهای گردت برم که واسه خوابیدن فقط مامانت رو میخوای ماچ.

حل می کنیم به امید خدا. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)