مهلا هدیه الهی

واکسن چهارماهگی

1394/8/24 22:54
نویسنده : مرضیه
457 بازدید
اشتراک گذاری

مهلا جونم! وقت واکسن چهارماهگیت داشت می رسید و من خیلی نگرانت بودم، آخه تو واکسن دوماهگیت کلی اذیت شدی. وقت رفتن پیچیمدمت تو پتو، تو چشام نگاه میکردی و میخندیدی، من هم گریه میکردم. با گریه از پله ها  پایین اومدم. بابا جعفر و مامان مهین تو ماشین منتظرمون بودند. رفتیم گقتند نمیشه دو روز زود آوردید. ته دلم خوشحال شدم گونه هام بشاش شد و برگشتیملبخند

پس فرداش بردیمت. بهت دوتا واکسن زدند فلج اطفال و سه گانه (دیفتری، کزاز، سیاه سرفه)

تو هرکدوم جیغت رفت هوا قربونت برم! اما زود آروم شدی. بعد از ظهر یک ساعت گریه کردی، خوبه مامان مهین پیشمون بود. من هی می رفتم اتاق گریه میکردم و برمیگشتم. تا اینکه بالاخره با صدای جاروبرقی آرومت کردیم. من هم چون پات درد میکرد و نمی تونستم بغلت کنم زود کمی شیر دوشیدم و با قطره چکان تو دهنت ریختم آروم شدی و خوابیدی کوچولوی مامان!

 

پسندها (1)

نظرات (0)